جدول جو
جدول جو

معنی کنده گری - جستجوی لغت در جدول جو

کنده گری
شغل و عمل کنده گر، کنده کاری
تصویری از کنده گری
تصویر کنده گری
فرهنگ فارسی عمید
کنده گری
(کَ دَ / دِ گَ)
نقر. نقاری. کنداگری. عمل کنده گر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نحت، کنده گری کردن در چوب. (منتهی الارب). حکاکی و قلم زنی. (ناظم الاطباء). کنده کاری: گفت چه کار دانی گفت درودگری دانم و نقاشم و کنده گری و آهنگری نیز دانم. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). به اسطخر پارس کوهی است که آن را کوه نقشت گویند که همه صورتها و کنده گریها از سنگ خارا کرده اند. (فارسنامۀ ابن البلخی). و بر سر آن دکه از سنگ خارا سپید به خرط کرده چنانکه از چوب و مانند آن به کنده گری و نقاشی نتوان کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی).
نقشبندان کن، به کنده گری
بر درت کرده عمرخود سپری.
اوحدی (از فرهنگ رشیدی).
- کنده گری کردن، حکاکی کردن و قلم زنی نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کنده گری
کنده گری حکاکی، منبت کاری
تصویری از کنده گری
تصویر کنده گری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنده گرد
تصویر زنده گرد
زوتروپ (Zoetrope) یا زنده گرد وسیله ای است که با تکیه بر ویژگی پایداری و پیوستگی دید، با یک رشته نقاشی روی نوار کاغذی پیچیده شده دور استوانه ای دوار، توهم حرکت ایجاد می کند. بیننده از خلال شکاف های موجود در استوانه که رو به روی نقاشی ها تعبیه شده بود، به اشکال نگاه می کرد.
این وسیله در سالهای ۱۸۳۴، ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ میلادی ساخته شد. گویا برای نخستین بار و در سال ۱۸۳۴ ویلیام هورنر[۱] از این نام استفاده کرده، البته در بعضی نوشته ها این نامگذاری به پیر جانس[۲] نسبت داده شده است. اما چیزی که به قطع روشن است آن است که زوتروپ حاصل تکامل فناکیستوسکوپ است.
زنده گرد گردونه ای تصویری است که از عمده ترین و در عین حال ساده ترین متحرک سازها به شمار می آید. اساس این دستگاه از یک استوانه روزنه دار، یک دسته که در سوراخ مرکزی استوانه فرومی رود و یک رشتهٔ باریک کاغذ نقاشی شده تشکیل شده است. این رشتهٔ کاغذ در استوانه ای به قطر ۲۱ سانتی متر که باید ۶۸ سانتی متر درازا داشته باشد و نمایانگر یک کمان حرکتی باشد قرار دارد که تصاویر پس از جای گیری درون استوانه و به چرخ درآوردن آن متحرک می گردند. اضافه کردن یک قطعه در مرکز استوانه به نحوی که در شیار دستهٔ نگهدارنده فرورود و ثابت باقی بماند و دارای یک روزنه کوچک نیز باشد، سبب خواهد شد که فقط تصویر متحرک شده مشاهده شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از آینده گری
تصویر آینده گری
فوتوریسم یا آینده گری یا فیوچریسم (Futurism) یک جنبش هنری و ادبی است که در دهه ی ۱۹۰۹ توسط فیلیپ اوتو دهام در ایتالیا آغاز شد. این جنبش از هنرمندان خلاق و نوآورانه خواست که از تکنیک های جدیدی مانند نورپردازی، نقاشی با نور، و استفاده از رنگ های تازه و روش های نوین در نقاشی استفاده کنند تا تصاویری از جهان مدرن و صنعتی را بازتاب دهند.
فوتوریسم به ویژه تاکید داشت که هنر باید زندگی روزمره، سرعت، حرکت، و انرژی را نمایش دهد. از این جنبش هنری می توان به عنوان یک پاسخ به تغییرات جامعه صنعتی و پیشرفت فناوری در دوران مدرن انگاره کرد.
یک جنبش هنری که در ایتالیا و اوایل قرن بیستم شکل گرفت و هنر سنتی را طرد و از حضور جنبه های فنی و صنعتی در هنر حمایت می کرد. همچنین این جنبش متمایل به طرد گذشته بود. در این جنبش تعداد محدودی فیلم ساخته شده است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
عمل کندن و نقش و نگار انداختن روی سنگ، چوب یا فلز، کنده گری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنده گر
تصویر کنده گر
کسی که بر روی فلز، چوب یا چیز دیگر کنده کاری می کند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ / دِ گَ)
به معنی کنده کار است یعنی شخصی که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن نقش ها کند. (برهان). آنکه بر چوب و زر و جز آن نقش کند و به هندی کندن گر گویند. (فرهنگ رشیدی). نقار. (مهذب الاسماء). کنده کار. (آنندراج). کسی که در روی مس و برنج و عقیق و جز آن قلم زنی کند وحکاکی نماید و کنده کار و حکاک. (ناظم الاطباء) : و کنده گر را نقار گویند. (تفسیر ابوالفتوح)
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ / دِ گَ)
زنده کن. (آنندراج). زنده کننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
آن زنده یکی را و دو را کرد به معجز
وین زنده گر جان همه خلق جهانست.
منوچهری (یادداشت ایضاً).
به کف موسی کلیم کریم
بدم عیسی که زنده گر است.
انوری (از آنندراج).
رجوع به زنده کن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
نقشها که به زر و چوب و سنگ و امثال آن کنند. (غیاث). کنده گری. حکاکی. (فرهنگ فارسی معین). عمل کنده کار. (از آنندراج). حکاکی. (ناظم الاطباء). نقش کندن بر ظروف و آلات فلزی. عمل کندن اشکال در اوانی و ظروف و دیگر چیزهای فلزین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، منبت کاری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
سفرۀ روی میز، دستمال. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). رجوع به کندوری شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
زن پیر و پیره زال. (ناظم الاطباء). رجوع به گنده پیر و المعرب جوالیقی ص 272 شود
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ خوَر / خُر)
رجوع به گنده گو شود
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
عمل کنداگر. نقاری. کنده گری. انتقار. نقر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حکاکی و کنده گری. (ناظم الاطباء) :
به صورتگری دست برده ز مانی
به کنداگری گوی برده ز آزر.
فرخی.
و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنده گر
تصویر کنده گر
کنده کار: وکنده گر را نقار گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
کنده گری حکاکی، منبت کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوی
تصویر گنده گوی
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
((کَ دِ))
حکاکی روی چوب، فلز و غیره. حکاکی
فرهنگ فارسی معین
حکاکی، کنده گری، نقر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ترانه، تصنیف
فرهنگ گویش مازندرانی
به این اندازه، به این بزرگی، نشان دادن حجم و اندازه ی زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
اندوخته، پس انداز
فرهنگ گویش مازندرانی